شعر در مورد فوت ، شعر کوتاه حافظ در مورد مرگ دوست و مرگ عزیزان جوان

شعر در مورد فوت

شعر در مورد فوت ، شعر کوتاه حافظ در مورد مرگ دوست و مرگ عزیزان جوان
شعر در مورد فوت ، شعر کوتاه حافظ در مورد مرگ دوست و مرگ عزیزان جوان همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر در مورد فوت پدر

آسوده آنکه رنج جهان را کشید و رفت
خشنود آنکه بانگ خدا را شنید و رفت
در حیرتم که عمر شتابنده چون گذشت
گویی نسیم بود که بر گل وزید و رفت
⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد فوت پدربزرگ

نابهنگام اجل، فرصت بودن بگرفت
بلبلی را ز چمن، حین سرودن بگرفت
مهر تو، حک شده در قلب همه یارانت
کی توان خاطر تو، تا دم ماندن بگرفت

شعر در مورد فوت پدر و مادر

قصه درد تو را به که باید گفتن؟
ناله شام و سحر، را به که باید گفتن؟
روزها رفت و غم از سینه ما پاک نشد
این غم دیرگذر، را به که باید گفتن؟
⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد فوت پدر برای سنگ قبر

خاطر آخرین نگاهش،
قلبمان را به آتش کشیده
یاد آخرین کلام گرمش،
سینه را مالامال اندوه کرده است
و در میان موجی از ناباوری
در حسرت نگاه با محبتش می‌سوزیم
⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد فوت پدر شهید

خوابیدی بدون لالایی و قصه
حالا آسوده بخواب بی درد و غصه
دیگه کابوس زمستون نمی بینی
توی خواب گلای حسرت نمی چینی

شعر در مورد فوت پدر ترکی

فلک آخر ربودی تو گل فرزانه ما را
به خاموشی سپردی محفل و کاشانه ما را
ندانم از چه رو کردی شغل خویش گل چیدن
گل ما را چیدی و بر هم زدی گلخانه ما را
⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد فوت پدر دوست

بابا غم مرگ تو زد آتش جگرم را
بشکست پدر بار فراقت کمرم را
تنها نه قدم از غم مرگ تو شکسته
داغ تو شکسته کمر و بال و پرم را
⇔⇔⇔⇔

شعری در مورد فوت پدر

پدرم
یاد تو هرگز
نرود از دل ما
مگر آن روز
که در خاک شود
منزل ما

شعر در مورد پدر فوت شده

حیف شد از دست ما رفت آن عزیز
آن توانا
آن بزرگ
آن زنده یاد
کاش تا او زنده بود
می‌شنید از ما بزرگی‌های خویش
می‌شد از این گفتگوها نیز شاد
کاشکی جای سرود زنده‌یاد
در حضورش می‌سرودم زنده‌باد
⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد پدربزرگ فوت شده

گلچین خزان زود بچیدی گل ما را
در خاک نشاندی گل یکدانه ما را
ای باد خزان شیوه تو چیدن گلهاست
با شیوه خود سخت شکستی دل ما را
⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد فوت مادر

تو بودی نوگل گلخانه ما
سفر کردی تو از کاشانه ما
همانند پرستوهای عاشق
خودت رفتی، غمت در خانه ما

شعر در مورد فوت مادر بزرگ

مرگ تو را چو داد گردون خبرم
خبرت نیست که یک باره چه آمد به سرم
کاش با قیمت جان، عمر تو می‌شد ممکن
تا دهم جانی و از بهر تو عمری بخرم
⇔⇔⇔⇔

شعری در مورد فوت مادر

آن نازنین کجاست
که یادم نمیکند
صد غم به سینه دارم
و شادم نمیکند
⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد مادر فوت شده

رفتی و از رفتنت
قلبم شکست
دیده و دل
از غمت در خون نشست

شعر در مورد مادربزرگ فوت شده

پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل
تیشه‌ای بود که شد باعث ویرانی من
یوسفت نام نهادند و به گرگت دادند
مرگ، گرگ تو شد، ای یوسف کنعانی من

Comments